جدول جو
جدول جو

معنی سر برغ - جستجوی لغت در جدول جو

سر برغ
جایی که آب از چشمه و رودخانه در تالاب و برغ رود و در آن جا جمع گردد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سربرغ
تصویر سربرغ
جایی از نهر که با سنگ و خاک جلو آن را ببندند تا آب داخل جوی دیگر شود، جایی که آب از نهر وارد جوی کوچک شود، بندآب، برغ، برغاب، وارغ
فرهنگ فارسی عمید
((سَ بَ))
جایی که آب از چشمه یا رودخانه در تالاب و برغ رود و در آن جا جمع گردد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پر برگ
تصویر پر برگ
بسیار برگ وریق، بسیار رخت و کالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بزرگ
تصویر سر بزرگ
آنکه دارای سری بزرگ است، عالی رتبه عظیم الشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بردن
تصویر سر بردن
حمل کردن سر بریده، تند رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر براه
تصویر سر براه
مطیع فرمانبردار، جدی وظیفه شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بخش
تصویر سر بخش
بهره حصه بخش قسمت، آنکه سر خود را در راه هدف خویش فدا کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بتو
تصویر سر بتو
سر بزیر، در فکر فرو رفته متفکر، مکار حیله گر
فرهنگ لغت هوشیار
پایور شهربانی برابر سروان (درارتش)، توضیح: این کلمه مدتی محدود در زمان اعلیحضرت رضا شاه متداول شد ولی بعد متروک گردید و اکنون سروان بجای آن مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بردن
تصویر سر بردن
((~. بُ دَ))
مجازاً، تند رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سربرگ
تصویر سربرگ
عنوان
فرهنگ واژه فارسی سره
بالای در سر آستانه خانه، اطاقی که بالای در خانه ساخته شده باشند سر دری
فرهنگ لغت هوشیار
کله الاغ راس الحمار، آنکه بی موقع جایی آید و مزاحم شود مزاحم، بی حیا بی شرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر پر
تصویر سر پر
تفنگ یا توپی که گلوله یا ساچمه را از سر آن داخل کنند مقابل ته پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه بر
تصویر سه بر
سه ضلعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربرگ
تصویر سربرگ
((~. بَ))
کاغذی که نام و مشخصات یک مؤسسه یا شخص بر بالای آن چاپ شده است، بخش بالایی و جدا شدنی ورقه های امتحانی که امتحان شونده نام و مشخصات خود را بر آن می نویسد
فرهنگ فارسی معین